چند سال پیش اگر کسی زندگی در شهرهای بزرگ را رها میکرد و به زادگاه کوچک یا روستای پدریاش برمیگشت، با نگاه عجیبی از سوی اطرافیان مواجه میشد. در ذهن بسیاری از مردم مهاجرت به تهران یا کلانشهرهای دیگر مترادف موفقیت بود و بازگشت دوباره به شهر کوچک یا روستا نشانه شکست و «نتوانستن». اما در سالهای اخیر داستان در حال عوض شدن است. افزایش هزینههای سرسامآور زندگی شهری، مشکلات محیطزیستی و حتی دلتنگی برای زندگی سادهتر، باعث شده پدیدهای به نام مهاجرت معکوس شکل بگیرد.
حالا دیگر زیاد میشنویم که فلان خانواده بعد از سالها زندگی در پایتخت، تصمیم گرفتهاند به شهر زادگاهشان برگردند، یا جوانی تحصیلکرده شغل پردرآمد شهری را ول کرده و برای راهاندازی کسبوکار به روستای خود مهاجرت کرده است. به عنوان مثال کسانی که روش های مهاجرت با بودجه کم را انتخاب کردند اما در حال حاضر پشیمان هستند. این روایت بازگشت از شهر به روستا هر روز پررنگتر میشود. در این مقاله به زبان ساده و لحن خودمانی، به این میپردازیم که مهاجرت معکوس دقیقا چیست، چرا به وجود آمده، چه پیامدهایی دارد، چه نمونههای واقعی در ایران داشته است و در نهایت از منظر اجتماعی و اقتصادی این روند را تحلیل میکنیم.
تعریف مهاجرت معکوس – بازگشت به خانهی مادری
مهاجرت معکوس به زبان ساده یعنی بازگشت افراد مهاجر به زادگاه یا محل سکونت اولیه خود پس از مدتی زندگی در مقصد مهاجرتی. این اصطلاح میتواند مصادیق مختلفی داشته باشد؛ از مهاجران بینالمللی که به کشور خود برمیگردند تا مهاجرتهای داخلی. در ایران معمولا مهاجرت معکوس به بازگشت از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچکتر یا روستاها اطلاق میشود.
برای مثال، خانوادهای را در نظر بگیرید که از یک روستای شمال کشور به تهران مهاجرت کردهاند و پس از سالها تصمیم میگیرند دوباره به همان روستا برگردند. این دقیقا نمونهای از مهاجرت معکوس است. مهم است بدانیم که مهاجرت همیشه یک جادهی یکطرفه نیست.
بسیاری از مهاجران پس از تجربهی زندگی در مقصد، مجددا به مبدا خود بازمیگردند. به همین خاطر به این نوع جابجایی جمعیت، مهاجرت معکوس یا مهاجرت بازگشتی گفته میشود. در گذشته شاید این پدیده کمرنگ بود، اما اکنون در ایران به یک جریان قابل توجه بدل شده است. پرسشی که پیش میآید این است که وضعیت مهاجرت معکوس در ایران چگونه است؟ آیا واقعا روند قابل توجهی دارد یا فقط موارد پراکندهای هستند؟
نگاهی به آمارهای مهاجرت معکوس در ایران
آمارهای رسمی در زمینهی مهاجرتهای داخلی در ایران نشان میدهد که مهاجرت معکوس از شهر به روستا در دهه اخیر تقویت شده است. طبق آخرین گزارش مرکز آمار ایران مربوط به سرشماری سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، در آن فاصلهی پنجساله حدود ۴٫۴ میلیون نفر در داخل کشور تغییر محل زندگی دادهاند که از این تعداد نزدیک به ۳٫۵۶۴ میلیون نفر به نقاط شهری مهاجرت کردهاند و حدود ۷۳۶ هزار نفر به نقاط روستایی وارد شدهاند. به عبارتی، بخش عمدهای از جابهجاییها همچنان به سمت شهرها بوده است.
اما اگر کمی دقیقتر به جزئیات این آمار نگاه کنیم متوجه نکته جالبی میشویم: از کل مهاجران داخلی آن دوره (۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵)، حدود ۹۱۶ هزار نفر از شهر به روستا مهاجرت کردهاند، در حالی که تعداد کسانی که از روستا به شهر رفتهاند حدود ۶۰۸ هزار نفر بوده است. یعنی برای اولین بار در دهههای اخیر، تعداد مهاجرتهای شهر به روستا از مهاجرتهای روستا به شهر بیشتر شده است. به بیان دیگر، حداقل در آن بازهی زمانی، به ازای هر ۱۰۰ نفری که از روستا راهی شهر شدهاند، حدود ۱۵۰ نفر از شهر به سمت روستا بازگشتهاند.
تغییر روند در الگو مهاجرت به روستاها
این یک تغییر روند مهم در الگوی مهاجرت داخلی کشور به حساب میآید. در نمودار بالا، تعداد مهاجران از روستا به شهر (ستون آبی) در برابر مهاجران از شهر به روستا (ستون نارنجی) برای دورهی ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ مقایسه شده است. همانطور که مشاهده میشود، ستون مربوط به مهاجرت شهر به روستا بلندتر است و اختلاف قابل توجهی را نشان میدهد. این آمار مؤید رشد جریان مهاجرت معکوس در سالهای اخیر است. البته باید توجه داشت که آمارهای رسمی جدیدتر (مثلا پس از ۱۳۹۵) هنوز به صورت شفاف منتشر نشدهاند.
بنابراین دقیقا نمیدانیم در سالهای ۱۳۹۵ به بعد چه تعداد دیگر به این جریان افزوده شدهاند. با این وجود، شواهد و گزارشهای پراکنده حاکی از تداوم و حتی شتاب گرفتن روند مهاجرت معکوس است. برای مثال، گزارشهای رسانهای نشان میدهد که در چند سال اخیر خبرهای متعددی از «تولد دوباره روستاها» به گوش میرسد و به نظر میرسد تعداد روستاهای خالی از سکنه رو به کاهش گذاشته است. طبق آمار روزنامه همشهری، تعداد آبادیهای خالی از سکنه در ایران که در سال ۱۳۷۵ به نزدیک ۶۰ هزار روستا رسیده بود، اکنون به حدود ۳۳ هزار روستا کاهش یافته است.
این کاهش چشمگیر نشان میدهد که برخی روستاهای متروک دوباره جان گرفته و سکنه پیدا کردهاند که میتواند ناشی از بازگشت جمعیت به روستاها باشد. به طور خلاصه، دادهها تایید میکنند که مهاجرت معکوس دیگر یک اتفاق نادر نیست، بلکه به یک الگوی قابل مشاهده در تحرک جمعیت ایران تبدیل شده است. حال سوال اصلی این است که چه عواملی مردم را به این تصمیم وادار کرده یا ترغیب میکند که زندگی شهری را رها کرده و به زادگاه خود بازگردند؟ در ادامه دلایل اصلی مهاجرت معکوس را بررسی میکنیم.
دلایل مهاجرت معکوس – چرا بازگشت به شهرهای کوچک و روستاها؟
دلایل پشت پدیده مهاجرت معکوس متنوع و چندوجهی است. انسانها بسته به شرایط شخصی و اجتماعی خود ممکن است انگیزههای متفاوتی برای این بازگشت داشته باشند. در این بخش به مهمترین دلایل اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی که باعث شکلگیری جریان مهاجرت معکوس در ایران شدهاند میپردازیم.
فشار اقتصادی و هزینههای سرسامآور زندگی شهری
اولین و شاید مهمترین دلیل، مشکلات اقتصادی است. هزینهی مسکن، خوراک، حملونقل و به طور کلی هزینههای زندگی در کلانشهرها به شدت افزایش یافته و تامین مخارج برای بسیاری از خانوادهها دشوار شده است. تورم بالا در سالهای اخیر باعث شده حتی قشرهای با درآمد متوسط نیز از پس اجارهخانه و هزینههای تهران و شهرهای بزرگ برنیایند. برای مثال، در تهران مستاجری با حقوق ماهانه ۱۵ میلیون تومان وقتی باید ۸ تا ۱۰ میلیون آن را فقط بابت اجاره بدهد، چارهای جز ترک شهر برایش نمیماند.
بسیاری در چنین وضعیتی تنها راه بقا را مهاجرت به شهرهای ارزانتر یا بازگشت به زادگاه خود میدانند. این عامل اقتصادی یک عامل دافعه قوی برای شهرهای بزرگ شده است؛ یعنی شهرهای گران عملا خود مردم را پس میزنند و به بیرون میفرستند. در نقطه مقابل، هزینه زندگی در شهرها و روستاهای کوچکتر بسیار پایینتر است و برای خانوادهها صرفهجویی قابل توجهی دارد. به همین دلیل خیلیها ترجیح میدهند به جای ماندن در کلانشهر و «خرکاری» شبانهروزی برای اجاره و قبضها، در زادگاهشان با پول کمتر ولی آرامش بیشتر زندگی کنند.
مشکلات مسکن و ازدحام در شهرهای بزرگ
رشد شدید تقاضای مسکن در شهرهای بزرگ طی سالهای اخیر، علاوه بر گرانی، فضای زندگی را محدود و پرازدحام کرده است. خانوادههایی که از روستا آمده بودند اغلب در حاشیهشهرها و سکونتگاههای پرتراکم مستقر شدند و کیفیت زندگی پایینی را تجربه کردند. اکنون بسیاری از آنان میبینند که با همان پول میتوانند در زادگاه خود خانهای بزرگتر و زندگی راحتتری داشته باشند. از طرفی هجوم جمعیت به شهرهای بزرگ، امکانات شهری را تحت فشار قرار داده و مشکلاتی مثل ترافیک، آلودگی هوا، شلوغی بیمارستانها و مدارس و… زندگی را سخت کرده است. در مقابل، زندگی در روستا یا شهر کوچک آرامتر، بدون ترافیک و آلودگی، و همراه با طبیعتی پاکیزهتر است. این جذابیتهای سبک زندگی روستایی اکنون برای خیلی از شهرنشینان به یک آرزو تبدیل شده و آنان را به بازگشت ترغیب میکند.
عوامل اقلیمی و محیطزیستی
شاید عجیب به نظر برسد، اما شرایط اقلیمی و آبوهوا هم در مهاجرت معکوس نقش دارد. تحقیقات نشان داده که برخی از افرادی که تصمیم به بازگشت به روستا یا شهر کوچکتر میگیرند، کیفیت محیط زیست و آبوهوای محل زندگی را یکی از دلایل اصلی ذکر میکنند. مثلا کسانی که در کلانشهر آلوده و پرترافیکی مثل تهران زندگی کردهاند، ممکن است به این نتیجه برسند که تحمل آسمان خاکستری و هوای آلوده دیگر بس است و بخواهند در زادگاه خود که هوای تمیزتر و طبیعت بهتری دارد زندگی کنند.
بیشتر بدانید : لوازم دیجیتال مورد نیاز در سفر
از سوی دیگر، مشکل کمآبی و خشکسالی در برخی استانهای ایران (خصوصا استانهای مهاجرفرست) باعث کاهش کشاورزی و معیشت شده و مردم آن مناطق را ناچار به کوچ کرده است. اما جالب است بدانید اقلیم به دو شکل متضاد میتواند عمل کند: هم میتواند افراد را مجبور به ترک یک منطقه کند (مثلا خشکسالی که روستاییان را آواره شهرها کرده) و هم میتواند انگیزهای برای بازگشت باشد (مثلا آبوهوای بهتر روستا نسبت به شهر).
پژوهشگران حوزه مهاجرت اشاره میکنند که بحرانهای محیطزیستی (خشکسالی، ریزگرد، فرونشست زمین و…) در سالهای اخیر بسیار پررنگ شده و بر جابهجاییهای جمعیتی اثر گذاشته است. به عنوان نمونه، خشکسالی شدید پنجاه سال اخیر در ایران که بسیاری از دشتها و تالابها را خشک کرده، از یک سو باعث مهاجرت روستاییان به شهرها شده و از سوی دیگر ظرفیت شهرهای بزرگ را هم تحت فشار قرار داده است. در چنین شرایطی برخی خانوادهها ترجیح میدهند به مناطق خوشآبوهواتر کوچ کنند؛ خواه این حرکت یک مهاجرت جدید باشد یا بازگشت به زادگاه خودشان.
دلایل خانوادگی و اجتماعی (دلتنگی، مراقبت از خانواده، فرهنگ)
نباید از پیوندهای عاطفی و فرهنگی غافل شد. یکی از مهمترین انگیزههای مهاجرت معکوس میتواند دلتنگی برای زادگاه و خانواده باشد. بسیاری از مهاجران روستایی پس از سالها زندگی در شهر حس میکنند که در فرهنگ شهری غریب ماندهاند و دلشان برای زادبومشان تنگ شده است. گاهی هم مسئولیت مراقبت از والدین سالمند یا کمک به خانواده در روستا، فرد را به بازگشت وادار میکند. در جامعه ما هنوز پیوندهای خانوادگی قوی است و دوری طولانی از خانواده برای خیلیها سخت است مثل کسانی که روش های مهاجرت به آمریکا را انتخاب کردند.
علاوه بر این، شکست در تطبیق فرهنگی با زندگی شهری نیز عاملی است؛ برخی روستاییانی که به شهر رفتند نه شغل مناسبی پیدا کردند نه احساس تعلق به شهر کردند، در نتیجه ترجیح میدهند به جایی برگردند که به آن تعلق دارند. حتی در مواردی انگیزههای خیرخواهانه و اجتماعی مطرح است؛ مثلا جوان تحصیلکردهای که برمیگردد تا به مردم زادگاهش خدمت کند و چیزی به روستای خود برگرداند. نمونههای الهامبخشی از این دست وجود دارد که در بخشهای بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
بهبود زیرساختها و امکانات در روستاها
طی یکی دو دهه اخیر، توسعه روستایی در بسیاری از نقاط ایران صورت گرفته است. آب، برق، گاز، جاده، اینترنت، مدرسه و درمانگاه اکنون در روستاهای زیادی فراهم شده یا وضعیت بهتری نسبت به گذشته دارد. این بهبود امکانات، شرایط زندگی در روستا را قابلقبولتر و جذابتر کرده است. مثلا روستایی که تا چند سال پیش جاده نداشت و برقش دائم قطع میشد، حالا آسفالت و اینترنت پرسرعت دارد؛ طبیعی است که مهاجر آن روستا راحتتر برای بازگشت تصمیم میگیرد. ارتقای سطح آموزش و بهداشت در شهرهای کوچک و روستاها نیز نقش دارد؛
وقتی بدانید فرزندتان در شهر کوچک هم میتواند مدرسهی خوب برود یا به بیمارستان دسترسی دارید، دیگر اصراری به ماندن در کلانشهر نخواهید داشت. پس بخشی از مهاجرت معکوس نتیجه سرمایهگذاریهای توسعهای است که ثمر داده و محیط خارج از کلانشهر را قابل سکونتتر کرده است.
امکان اشتغال از راه دور و فناوریهای نوین
در دنیای امروز، اینترنت و فناوری فاصلهها را کمتر کرده است. اکنون برخی مشاغل را میتوان از هر جای کشور انجام داد و نیازی به حضور فیزیکی در تهران یا مراکز استان نیست. دورکاری بهویژه پس از دوران کرونا رایجتر شده و به خیلیها نشان داد میتوانند در خانه خود بنشینند ولی برای شرکت یا سازمانی در شهر دیگر کار کنند. یا افرادی که کسبوکار آنلاین دارند (مثلا فروشگاه اینترنتی، تولید محتوا، برنامهنویسی و…) عملا موقعیت جغرافیایی برایشان چندان مهم نیست. این افراد آزادی عمل بیشتری دارند تا هر جا دلخواهشان بود زندگی کنند.
در این میان چه جایی بهتر از زادگاهشان که هزینه کمتر و کیفیت زندگی بهتری دارد؟ بنابراین گسترش اینترنت و ارتباطات به صورت غیرمستقیم مهاجرت معکوس را تسهیل کرده است. به قول یکی از پژوهشها، فناوریهای نوین ارتباطی از عوامل اجتماعی-فرهنگی هستند که با ایجاد امکان کسب درآمد و حضور مجازی، به بازگشت مهاجران کمک میکنند.
عوامل موثر در تغییر نگرش
البته هر فرد یا خانواده ممکن است ترکیبی از این عوامل را در تصمیم خود موثر بداند. مثلا یک نفر هم به خاطر خرج و مخارج شهری درمانده شده، هم مادر پیرش در روستا نیاز به مراقبت دارد و هم خودش شغل اینترنتی دارد که از راه دور انجام میدهد؛ مجموع اینها او را به مهاجرت معکوس ترغیب میکند. در کنار این دلایل عمده، شاید موارد دیگری هم بشود افزود؛ از جمله تشویقهای دولتی (طرحهایی که مثلا وام یا زمین در روستا به خانوادههای برگشتی میدهند)، جاذبههای نوستالژیک زندگی سنتی، فرصتهای جدید کسبوکار در مناطق کمتر توسعهیافته و … .
اما در کل میتوان گفت مهمترین انگیزهی مهاجرت معکوس در ایران امروز گریز از هزینههای کمرشکن و مشکلات زندگی شهری و در عوض جستجوی آسایش و معاش قابل اداره در زادگاه است. حال که دانستیم چه عواملی پشت این موج بازگشت قرار دارد، بد نیست به پیامدها و نتایج این پدیده هم بپردازیم؛ این که مهاجرت معکوس چه تبعات مثبت یا منفی برای جامعه و اقتصاد دارد.
پیامدها و اثرات مهاجرت معکوس، فرصتها و چالشها
بازگشت جمعیت از کلانشهرها به شهرهای کوچک و روستاها مثل هر تغییر جمعیتی دیگری، اثرات متعددی در پی دارد. برخی از این اثرات مثبت و امیدوارکننده هستند و برخی دیگر اگر مدیریت نشوند میتوانند چالشزا باشند. در این بخش، پیامدهای مهم مهاجرت معکوس را از دو جنبهی مثبت و منفی بررسی میکنیم:
اثرات مثبت و فرصتهای مهاجرت معکوس
احیای روستاها و توسعهی منطقهای
مهمترین نتیجهی مثبت مهاجرت معکوس، جان گرفتن دوبارهی روستاها و شهرهای کوچک است. مناطقی که سالها از مهاجرفرستی رنج میبردند و خالی از سکنه میشدند، حالا با برگشت حتی بخشی از جمعیت، دوباره نفس میکشند. بازگشت نیروهای جوان و تحصیلکرده به زادگاه، میتواند مانند خونی تازه در رگهای آن جامعه باشد و به رونق اقتصادی و پویایی اجتماعی آن کمک کند. تصور کنید روستایی که همه جوانهایش رفته بودند، حالا چند خانواده جوان برگردند؛ این یعنی دوباره تقاضا برای ساخت خانه، خرید کالا، ایجاد خدمات و کسبوکار در روستا شکل میگیرد.
بیشتر بدانید : بهترین روشها برای کاهش هزینه های رفت و آمد در دبی
نتیجهی مستقیم این امر احیای بازارهای محلی، ایجاد مشاغل جدید و توسعه زنجیرههای تأمین محلی است. به علاوه، حضور نیروهای تحصیلکرده در روستاها میتواند کیفیت مدیریت محلی، آموزش و بهداشت را بالا ببرد. به طور کلی، مهاجرت معکوس اگر به صورت مطلوب رخ دهد میتواند توسعهی متوازن منطقهای را تقویت کند؛ یعنی شکاف بین شهر و روستا را کمتر کرده و رشد را به مناطق محرومتر نیز بکشاند.
کاهش فشار بر کلانشهرها
هر خانوادهای که از تهران یا دیگر کلانشهرها خارج میشود، در حقیقت کمی از بار سنگین این شهرها کم میکند. تراکم جمعیت کمتر یعنی ترافیک سبکتر، تقاضای کمتر برای خدمات شهری، و حتی کاهش آلودگی و جرم در شهر. برای مثال، تهران سالهاست با معضل ازدحام روبروست؛ مهاجرت معکوس به نوعی سوپاپ اطمینان شهرهای بزرگ است تا بتوانند نفسی بکشند.
اگر درصدی از ساکنان حاشیهشهر که در شرایط نامناسبی زندگی میکنند به شهرهای مبدأ برگردند، شاید حاشیهنشینی و گسترش بیرویه شهر هم مهار شود. به این ترتیب، مهاجرت معکوس کیفیت زندگی شهری را برای باقی ماندگان اندکی بهتر خواهد کرد و مشکلات تامین خدمات را کاهش میدهد.
بازگشت سرمایههای انسانی به وطن خود
زمانی که افراد تحصیلکرده یا دارای تخصص به شهر خود برمیگردند، دانش و مهارت خود را هم با خود میآورند. این یک فرصت برای مناطق کمترتوسعهیافته است که از سرمایه انسانی ارزشمند بهرهمند شوند. به عنوان نمونه، بازگشت چند معلم و استاد دانشگاه به منطقه بشاگرد در هرمزگان باعث ایجاد حرکت جهادی آموزشی در آنجا شده و به بهبود سطح تحصیل دانشآموزان انجامیده است. همچنین کسانی که به عنوان مثال مهاجرت به فنلاند را انتخاب کردند و در حال حاضر قصد برگشت به کشور را دارند.
یا برگشتن یک پزشک به شهر کوچکش میتواند سطح بهداشت آن منطقه را متحول کند. بنابراین مهاجرت معکوس میتواند نخبگان بومی را دوباره در خدمت زادگاه قرار دهد که در درازمدت برای پیشرفت آنجا بسیار مفید است.
تقویت پیوندهای خانواده و جامعه
از منظر اجتماعی، وقتی افراد به جمع خانوادهی بزرگ و خویشاوندان خود در زادگاه ملحق میشوند، سرمایه اجتماعی افزایش مییابد. روابط خویشاوندی مستحکمتر شده و نوعی شبکه حمایتی سنتی دوباره فعال میشود که در شهرهای بزرگ تا حدی از بین رفته بود. مراقبت از سالمندان توسط فرزندان، پررنگ شدن رسوم و فرهنگ بومی، و افزایش حس تعلق به جامعه خود از دیگر پیامدهای مثبت این بازگشت است. در واقع مهاجرت معکوس میتواند باعث بازسازی بافت اجتماعی در شهرها و روستاهای کوچک شود؛ چیزی که مهاجرت به شهر آن را تضعیف کرده بود.
چالشها و پیامدهای منفی مهاجرت معکوس
عدم آمادگی مقصد (روستا) برای پذیرش بازگشتکنندگان: اگر موج بازگشت سریع اتفاق بیفتد و برنامهریزی نشده باشد، ممکن است همان مشکلاتی که در شهرهای بزرگ داشتیم، این بار در روستاها و شهرهای کوچک بروز کند. برای مثال، هجوم نسبی جمعیت به شهرهای کوچکتر در سالهای اخیر باعث شده اجارهبهای مسکن در شهرهای کوچک نیز رشد زیادی پیدا کند. گزارش بانک مرکزی نشان میدهد تورم اجاره در شهرهای زیر ۲۰۰ هزار نفر جمعیت، از تورم اجاره در شهرهای بزرگ پیشی گرفته است. دلیلش این است که تقاضا برای مسکن در این شهرهای کوچک بالا رفته و عرضه محدود بوده است.
بنابراین خانوادههایی که به امید ارزانی به یک شهر کوچکتر رفتند، ممکن است با افزایش سریع هزینه مسکن در آنجا غافلگیر شوند. همچنین ممکن است زیرساختهای محلی (مثل امکانات درمانی، آموزشی، آب و برق) پاسخگوی افزایش جمعیت نباشد اگر یک روستا ناگهان پذیرای تعداد زیادی خانواده جدید شود. این موارد نشان میدهد که مهاجرت معکوس بدون آمادگی و برنامهریزی توسعهای میتواند به مشکلات تازهای بینجامد.
بیکاری و مشکلات معیشتی در مقصد جدید
یکی از دغدغهها این است که آیا شخصی که به روستا برمیگردد میتواند شغل و درآمد پایداری پیدا کند یا ایجاد کند؟ اگر مهاجرت معکوس فقط به خاطر فرار از گرانی باشد ولی در مقصد کار مناسبی نباشد، ممکن است آن فرد دچار فقر و بیکاری در روستا شود. برخی کارشناسان هشدار میدهند که اگر دولت برنامهای برای اشتغالزایی روستایی و حمایت از کسبوکارهای محلی نداشته باشد، موج بازگشت جمعیت میتواند به صف بیکاران روستایی اضافه کند. بنابراین مهاجرت معکوس در خلأ سیاستگذاری درست، ممکن است منجر به نوعی سرخوردگی دوم شود؛ یعنی فردی که از شهر برگشته پس از مدتی احساس کند در روستا هم آیندهای ندارد.
عدم تغییر نگرش جامعه نسبت به مهاجران بازگشتی
همچنان در فرهنگ عمومی بسیاری از ما، رفتن به شهر = پیشرفت و برگشتن = ناکامی است. هرچند این نگرش آرامآرام در حال تغییر است، اما هنوز انگ اجتماعی به مهاجرت معکوس وصل است. در برخی موارد دیده شده که خانوادهها یا اطرافیان فرد بازگشتی او را سرزنش میکنند که «نتوانسته در شهر دوام بیاورد».
این فشار اجتماعی میتواند بر روحیه و عزتنفس بازگشتکنندگان اثر منفی بگذارد. به قول گزارش ایرنا، خیلیها به کسانی که به زادگاه کوچکشان برگشتهاند به چشم «آدم ناکام» نگاه میکنند. چنین فرهنگی اگر اصلاح نشود، ممکن است مانع از آن شود که مهاجران بازگشتی بتوانند به راحتی در اجتماع خود ادغام شوند و احساس ارزشمندی کنند. خوشبختانه با افزایش نمونههای موفق مهاجرت معکوس، این ذهنیت هم در حال کمرنگتر شدن است و روزبهروز بیشتر جا میافتد که بازگشت لزوما به معنی شکست نیست.
امکان بازگشت دوباره به شهر (ماندگاری پایین)
برخی کارشناسان احتمال میدهند که همهی مهاجرتهای معکوس دائمی نخواهد بود. ممکن است عدهای بعد از یکی دو سال زندگی در روستا، به دلایلی دوباره راهی شهر شوند. مثلا اگر مشکل اقتصادیشان حل نشود یا فرزندانشان برای دانشگاه و کار ناچار به شهر بروند، خودشان نیز مجددا مهاجرت کنند.
به این ترتیب، تداوم جریان مهاجرت معکوس تضمینشده نیست. چهبسا اگر اوضاع اقتصادی کلان بهتر شود یا تورم مهار گردد، همان خانوادههایی که امروز ناچار به ترک تهران شدند، چند سال بعد دوباره بازگردند. بنابراین شاید هنوز زود باشد که بگوییم یک چرخش قطعی جمعیتی رخ داده؛ ممکن است این روند دورهای و وابسته به شرایط باشد که نمونه آن برای کسانی که مهاجرت به تاجیکستان داشتند رخ داده است.
با این وجود، اکثر این چالشها قابل مدیریت هستند اگر از هماکنون به فکر برنامهریزی باشیم. میتوان با سیاستهای هوشمندانه کاری کرد که اثرات منفی به حداقل و اثرات مثبت به حداکثر برسد. در قسمت پایانی، به جمعبندی و تحلیل نهایی موضوع مهاجرت معکوس در ایران میپردازیم و به این سوال پاسخ میدهیم که این روند برای آیندهی کشور چه معنایی دارد.
نمونههای واقعی مهاجرت معکوس در ایران – بازگشتهایی که خبرساز شدند.
نمونه هایی از مهاجرت معکوس در ایران
برای درک بهتر مهاجرت معکوس، بیایید چند نمونه واقعی از این پدیده را در نقاط مختلف ایران مرور کنیم. این داستانها نشان میدهد مهاجرت معکوس فقط یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه زندگی واقعی مردم را شکل داده است:
روستای دَشه (استان کرمانشاه) – الگوی موفق بازگشت و توسعه
روستای دشه در شهرستان پاوه، واقع در استان کرمانشاه، یکی از معدود روستاهایی است که مهاجرت معکوس چشمگیری را تجربه کرده است. به گفته استاندار کرمانشاه، دشه اکنون نمونهای موفق از توسعه روستامحور محسوب میشود چون جوانانش به زادگاهشان بازگشتهاند و آن را آباد کردهاند. در این روستا تعاونیهای محلی فعالی شکل گرفته؛ برای مثال یک تعاونی باغداران با بیش از ۶۰ هکتار باغ مثمر راهاندازی شده که اشتغال و درآمد پایدار ایجاد کرده است.
نتیجه این شده که نه تنها دیگر کسی از دشه به شهر مهاجرت نمیکند، بلکه برخی از مهاجران قبلی هم به روستا برگشتهاند. استاندار تصریح میکند که «اگر اقتصاد روستاها فعال شود، نه تنها شاهد مهاجرت به شهر نخواهیم بود، بلکه جوانان به زادگاهشان بازخواهند گشت». دشه اکنون به الگویی تبدیل شده که نشان میدهد با توانمندسازی محلی و کارآفرینی در روستا، میتوان روند مهاجرفرستی را معکوس کرد.
بشاگرد (هرمزگان) – بازگشت نخبگان برای آبادانی دیار محروم
بشاگرد منطقهای محروم در جنوب ایران بود که سالها جوانانش برای تحصیل و کار رهسپار شهرهای بزرگ میشدند. اما در سالهای اخیر تعدادی از همین جوانان تحصیلکرده پس از پایان دانشگاه به بشاگرد برگشتهاند تا به مردم منطقه خود خدمت کنند. یکی از آنها محمد جباری است که پس از فارغالتحصیلی در تهران، به زادگاهش بازگشت و اکنون مدیر مدرسهای در بشاگرد شده که خودش روزی در آن درس خوانده بود. او همراه چند دوست دیگر یک گروه جهادی علمی راهاندازی کردهاند تا آموزش را در بین کودکان و نوجوانان آن منطقه گسترش دهند.
این حرکت آنها باعث بهبود امکانات آموزشی بشاگرد شده و امید را به خانوادهها برگردانده است. داستان بشاگرد نشان میدهد مهاجرت معکوس صرفا به دلایل اقتصادی نیست؛ گاهی انگیزه خدمت و آبادانی وطن عامل بازگشت نخبهها میشود. این جوانان عملا با انتخاب خودشان این پیام را دادهاند که «قرار نیست همیشه بهترینها از مناطق محروم بروند؛ میشود ماند و آباد کرد».
بازگشت یک بانوی کارآفرین به روستا – روایت یک تنه زنده کردن اقتصاد محلی
طلیعه طبیبزاده بانویی است که تصمیم گرفت برخلاف جریان معمول، از شهر به روستا مهاجرت کند و در دل کوههای زاگرس کسبوکاری به راه بیندازد. او به روستای پدری خود برگشت و یک کارگاه تولید فرآوردههای انگور (شیره انگور سنتی) راهاندازی کرد. این اقدام او هم برای خودش اشتغالزایی داشت و هم چند نفر از زنان روستا را مشغول به کار کرد. طلیعه در مصاحبهای گفته ابتدا خودش هم مخالف بازگشت به روستا بود و فکر نمیکرد بتواند موفق شود؛ اما اکنون که کارگاهش رونق گرفته میبیند تصمیم درستی گرفته است.
او میگوید: «این تصمیم را گرفتم تا زندگی به روستا برگردد. من یک مهاجر برگشتیام و خیلیها شبیه من برگشتهاند.». داستان او یک روایت الهامبخش است از این که چطور یک نفر میتواند چرخ اقتصادی روستای خود را دوباره به حرکت درآورد و دیگران را نیز به بازگشت دلگرم کند.
بازنشستگان و سالمندانی که زندگی آرام را ترجیح دادند: یک گروه دیگر از بازیگران مهاجرت معکوس در ایران، بازنشستگان و سالمندانی هستند که پس از پایان دوران اشتغال، تصمیم میگیرند سالهای طلایی عمرشان را در زادگاه یا شهری آرامتر سپری کنند. برای مثال، زوج سالمندی را در نظر بگیرید که ۳۰ سال در تهران کار کرده و بچههاشان بزرگ شدهاند؛
تغییر تفکر بازنشستگان برای بازگشت به شهر و دیار خود
آنها ممکن است خانه شهری خود را بفروشند یا اجاره دهند و به ویلای کوچک خود در شمال کشور نقلمکان کنند. این الگو میان بازنشستگان نسبتاً رایج شده و به چشم خود میبینیم که شهرهای کوچک شمالی یا حومه شهرهای بزرگ، میزبان سالمندانی هستند که از تهران و اصفهان و… کوچ کردهاند. این افراد معمولا از قبل در زادگاه خود خانه یا زمین داشتهاند و اکنون با پسانداز بازنشستگیشان زندگی بیدغدغهتری را آغاز میکنند. حضور این قشر در مناطق کمجمعیتتر، خود باعث ایجاد تقاضا برای خدمات پزشکی، تفریحی و… شده که به نوبه خود میتواند مشاغلی ایجاد کند. هرچند برخی از این سالمندان شاید موقتی باشند (مثلاً فقط تابستانها بروند)، ولی بسیاری هم دائماً مهاجرت میکنند و جمعیت ثابت آن مناطق را بالا میبرند.
این نمونهها تنها مشتی از خروارند. کم نیستند روستاهایی در استانهای مختلف که طی سالهای اخیر با بازگشت اهالی خود جان تازه گرفتهاند. از شمال تا جنوب کشور، میتوان قصههایی شبیه موارد بالا پیدا کرد؛ قصهی کسانی که پس از سالها خلاف جریان آب شنا کردهاندو تصمیم گرفتهاند به جای ماندن در هیاهوی شهر، به زادبومشان بازگردند و در آن آیندهای تازه بسازند.

دیدگاههای اقتصادی و اجتماعی درباره مهاجرت معکوس
پدیده مهاجرت معکوس از دید کارشناسان حوزههای مختلف، هم تهدید است هم فرصت. در این بخش، نظرات و تحلیلهای اقتصادی و اجتماعی درباره این روند را مرور میکنیم: از منظر اقتصادی، برخی اقتصاددانان مهاجرت معکوس را واکنش طبیعی بازار کار و هزینهی زندگی میدانند. به اعتقاد آنها، وقتی هزینهی زندگی در نقطهای بیش از حد بالا میرود (مثلاً تهران)، نیروی کار به طور خودکار به دنبال تعادل جدیدی میگردد و به نقاط ارزانتر میرود. این جابهجایی حتی میتواند به کاهش نابرابری منطقهای کمک کند.
با پراکنده شدن جمعیت، سرمایه و نیروی کار به نقاط جدیدی سرازیر میشود و فرصتهای سرمایهگذاری محلی شکل میگیرد. به عبارت دیگر، مهاجرت معکوس میتواند اقتصاد شهرهای کوچک و روستاها را فعالتر کند و از تمرکز بیش از حد منابع در پایتخت بکاهد. نمونهاش را در سالهای اخیر دیدهایم که قیمت زمین و ملک در برخی شهرهای کوچک ناگهان رشد کرد چون تقاضا پیدا شد – هرچند این برای ساکنان قدیمی گرانی به همراه داشت ولی از نگاه کلان نشان میدهد سرمایه به آن مناطق هم وارد شده است.
خودکفایی در کوچ برای کمک به کشاورزی
همچنین برخی معتقدند مهاجرت معکوس میتواند به خودکفایی غذایی و احیای کشاورزی کشور کمک کند. هر قدر نیروی انسانی بیشتری به روستا برگردد، امکان رونق کشاورزی و دامداری بیشتر است؛ به ویژه اگر دولت حمایت کند و تکنولوژیهای جدید را به روستاها ببرد. در مقابل این خوشبینیها، عدهای از اقتصاددانان هشدار میدهند که مهاجرت معکوس فعلی در ایران بیشتر از سر ناچاری است تا برنامهریزی. به گفته آنها، این روند زمانی مفید است که زیرساختهای تولید و اشتغال در مقصدهای مهاجرتی آماده باشد؛
بیشتر بدانید : هزینه زندگی در برمن آلمان
در غیر این صورت، فقط جا به جایی فقر صورت میگیرد. وقتی یک خانواده به خاطر گرانی تهران به روستا برمیگردد، به این معنی نیست که ناگهان مولد شده یا درآمد پایدار دارد؛ چهبسا فقط خرجش کمتر شده اما همچنان بیکار است یا شغل غیررسمی دارد. بنابراین اگر سیاستهای اشتغالزایی محلی جدی گرفته نشود، مهاجرت معکوس دوام اقتصادی نخواهد داشت و حتی ممکن است به افزایش جمعیت غیرفعال در روستاها منجر شود. به علاوه، برخی تحلیلگران میگویند که مهاجرت معکوس کنونی علامت خوبی برای اقتصاد کشور نیست؛ بلکه نشانگر فشار معیشتی شدید بر خانوارهاست که مجبور شدهاند چنین تصمیمی بگیرند. به بیان دیگر، اگر اوضاع اقتصادی به سامان بود، شاید بسیاری از این افراد اصلاً مهاجرت معکوس نمیکردند.
زنگ خطر در ایجاد مهاجرت معکوس
از این دیدگاه، مهاجرت معکوس یک زنگ خطر است که میگوید کلانشهرهای ما دیگر توان جذب و حفظ جمعیت را ندارند و اقتصاد شهری ناکارآمد شده است. از منظر اجتماعی، نگرشها نسبت به مهاجرت معکوس در حال تغییر است. سالها فرهنگ غالب، مهاجرت به شهر را ارزشمند میدانست و جوان روستایی تشویق میشد هر طور شده خود را به شهر برساند، حتی اگر به شغلهای کاذب و زندگی سخت دچار شود. اما اکنون با عیان شدن مشکلات زندگی شهری، این نگاه نیز در حال تعدیل است. رسانهها و شبکههای اجتماعی پر شده از روایت کسانی که از زندگی پراضطراب شهری بریدهاند و دل به آرامش و سادگی روستا بستهاند. حتی یک جورهایی مد زندگی روستایی باب شده و تصاویر باغ و حیاط و زندگی خودکفا مورد تحسین قرار میگیرد.
تغییر نگرش برای ایجاد تعادل
این تغییر نگرش، تابوی شکست بودنِ بازگشت به روستا را میشکند و به دیگران هم جرأت چنین تصمیمی میدهد. هرچه نمونههای موفق مهاجرت معکوس بیشتر مطرح شوند – مثلاً جوان کارآفرینی که در روستا درآمد خوبی دارد – جاذبهی فرهنگی شهرهای بزرگ کمتر میشود. ممکن است نسل جدید به جای رویای برجهای تهران، رویای باغهای پدری را در سر بپروراند. این یک دگرگونی اجتماعی است که شاید در درازمدت ترکیب جمعیتی ایران را متعادلتر کند. البته نباید چالشهای اجتماعی را نادیده گرفت.
یکی از آنها همانطور که گفتیم برخورد اطرافیان و جامعه با فرد بازگشتی است. دیگری، مسئله تطبیق نسل جدید با زندگی در زادگاه است. فرزندان مهاجرانی که در شهر بزرگ شدهاند، ممکن است با فرهنگ روستا بیگانه باشند و برگشتن برایشان آسان نباشد. اینجاست که احتمال تنشهای نسلی و فرهنگی وجود دارد. همچنین ساختارهای اجتماعی روستا (مثلاً شوراها، دهیاریها) باید آماده پذیرش ایدهها و سبک زندگی بازگشتیها باشد. ممکن است کسی که سالها شهرنشین بوده توقعاتی داشته باشد که با بافت سنتی روستا جور در نیاید. حل و فصل این مسایل نیازمند مدیریت محلی خردمندانه و گفتوگوی درونجامعهای است تا تازهواردها (هرچند خودشان اصالتا اهل همانجا هستند) و قدیمیها بتوانند کنار هم جامعه بهتری بسازند.
جمعبندی و تحلیل نهایی
مهاجرت معکوس در ایران واقعیتی انکارناپذیر و رو به رشد است. این پدیده، همانطور که از آمار و شواهد دیدیم، محصول تغییرات عمیقی در اقتصاد و جامعه ماست. افزایش هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ، روی دیگر سکه توسعه نامتوازن کشور را نشان میدهد؛ مردمی که روزی با آرزوی رفاه به شهر کوچ کرده بودند، اکنون برای بقای اقتصادی خود مجبور به بازگشت شدهاند. در عین حال، مهاجرت معکوس میتواند فرصتی تاریخی برای احیای روستاها و کاهش شکاف مرکز-پیرامون باشد.
انگار طبیعت دارد خودش را متعادل میکند: اگر در چند دهه گذشته کفهی ترازو شدیدا به نفع شهرنشینی سنگینی میکرد، اکنون اندکی به سمت روستانشینی برمیگردد. آیا این روند به نفع کشور است؟ پاسخ این سوال بستگی به چگونگی مدیریت این تحول دارد. اگر برنامهریزان و سیاستگذاران دست روی دست بگذارند، مهاجرت معکوس میتواند موقتی و حتی آسیبزا باشد؛ اما اگر با نگاه استراتژیک به آن نگریسته شود، میتوان آن را تبدیل به یک فرصت طلایی برای آینده ایران کرد. در این فرصت پایانی، چند پیشنهاد و نگاه تحلیلی را مطرح میکنیم: نخست این که دولت باید زیرساختهای روستایی و شهری مناطق کمتر توسعهیافته را تقویت کند. موج بازگشت وقتی پایدار میماند که در مقصد جدید امکانات کافی برای زندگی آبرومند فراهم باشد.
سرمایه گذاری در روستاها برای ایجاد اشتغال
سرمایهگذاری در اشتغال روستایی، صنایع کوچک، صنایع دستی، گردشگری بومی و کشاورزی مدرن میتواند انگیزه مهاجران بازگشتی را برای ماندن تقویت کند. هر وامی که صرف ایجاد یک کارگاه در یک شهرستان شود، احتمالا چند خانواده دیگر را از مهاجرت بینیاز یا به بازگشت دلگرم خواهد کرد. همچنین فراهم کردن خدماتی نظیر اینترنت پرسرعت، مدارس خوب، مراکز بهداشت و تفریحات سالم در این مناطق، جلوی دلزدگی از زندگی در زادگاه را میگیرد.
تجربههایی مثل روستای دشه در کرمانشاه و کارآفرینیهای بومی نشان میدهد که با حمایت و برنامهریزی، میتوان مهاجرت معکوس را به موتور توسعه محلی تبدیل کرد. دوم این که باید از منظر عدالت اجتماعی به موضوع نگریست. مهاجرت معکوس در بسیاری موارد حاصل بیعدالتی اقتصادی و فشار بر قشر ضعیف است که مجبور به ترک شهر شدهاند. نمیتوان صرفا با خوشحالی گفت «چه خوب، شهرها خلوت میشوند» بلکه باید دید بر سر آن خانوار چه آمده که از تامین حداقلهای زندگی شهری عاجز شده است.
سیاست های ایجاد مهاجرت معکوس
بنابراین سیاستهای مهار تورم، کنترل قیمت مسکن و ایجاد اشتغال شهری همچنان ضروریاند؛ چهبسا اگر اینها محقق شوند، مهاجرت معکوس خیلیها لغو شود. به عبارت دیگر، هدف باید این باشد که مهاجرت (چه به شهر چه به روستا) یک انتخاب آزادانه باشد نه یک اجبار معیشتی. آن زمان مهاجرت معکوس هم معنای مثبتتری پیدا میکند؛ یعنی مردم آگاهانه و با میل خود زندگی در روستا را به شهر ترجیح میدهند، نه این که ناچار شوند. نکتهی سوم تغییر نگرش فرهنگی است. باید ارزش و منزلت روستانشینی را در گفتمان عمومی بالا ببریم. رسانهها، مدارس و حتی خانوادهها میتوانند افتخارات و زیباییهای زندگی در زادگاه را برجسته کنند تا دیگر کسی از اینکه «دهاتی» خوانده شود شرم نکند. مهاجر بازگشتی نباید خود را شکستخورده بپندارد؛
بیشتر بدانید : هزینه زندگی در بوداپست مجارستان
بلکه برعکس، او میتواند قهرمان کسی باشد که شهامت برگشتن و ساختن را داشته است. این تغییر فرهنگی کمک میکند تا نیروی انسانی کیفیتری به روستاها برود (چون نگران حرف مردم نخواهد بود) و آنجا بماند. همچنین همدلی جامعهی محلی با تازهبرگشتهها بیشتر خواهد شد و از ظرفیتهایشان بهتر استقبال خواهد کرد. در نهایت، مهاجرت معکوس را میتوان بخشی از تحول جمعیتی نسل جدید ایران دانست. نسلی که ارزشهایش کمی متفاوت از والدینشان شده؛ دیگر حاضر نیستند به هر قیمتی در دود و دم شهر بزرگ بمانند. آنها کیفیت زندگی را به تجملات شهری ترجیح میدهند یا به عنوان مثال مهاجرت کاری به عمان را برگزیدند و شاید بشود گفت رؤیای ایرانی در حال تغییر است: روزی آرزو این بود که از روستا به شهر برویم و در خیابانهای تهران قدم بزنیم؛ اما حالا خیلیها در تمنای باغچهای در روستا و هوای پاک کوهستان هستند.
آیا مهاجرت معکوس در ایران به شکل موفقیت آمیزی رخ داده است؟
البته هنوز اکثریت جمعیت ایران شهرنشین است و شهرها مرکز اقتصاد، سیاست و فرهنگاند. مهاجرت معکوس هرگز به این معنی نیست که اهمیت شهرها کم میشود. بلکه مفهوم آن بازنگری در توزیع بهینه جمعیت و منابع است. اگر به درستی هدایت شود، میتواند هم به نفع شهر و هم روستا تمام شود. شهر از مشکلات انفجار جمعیت رهایی مییابد و روستا از مشکلات خالی شدن. به تعبیر زیبای یک استاد دانشگاه که خودش پس از سالها تحصیل در اروپا تصمیم گرفت به ایران برگردد: «اگر همه بروند که از اینجا چیزی نمیماند». این جمله را او درباره بازگشت به کشور گفت، اما میتوان آن را درباره بازگشت به زادگاه نیز به کار برد. اگر همهی جوانان از روستاهای ما بروند، چه چیزی از آن دیار میماند؟ مهاجرت معکوس یعنی عدهای تصمیم گرفتهاند بساط پیشرفت را از نو در خانهی پدری خود پهن کنند.
این تصمیم اگرچه برای بعضی ناگزیر بوده، اما در هر صورت میتواند به سود آیندهی ایران باشد. در یک نگاه کلی، مهاجرت معکوس نه خوب مطلق است نه بد مطلق؛ بلکه یک روند طبیعی است که باید آن را شناخت، درک کرد و به بهترین شکل از آن بهره برد. چه بسا در آینده، توازن بهتری میان زندگی شهری و روستایی برقرار شود و دیگر کلمات «مرکز» و «محروم» معنای سابق را نداشته باشند. آن روز شاید مهاجرت معکوس دیگر پدیدهی ویژهای تلقی نشود، چون هر کس در هر کجای ایران بتواند زندگی باکیفیتی بسازد، دیگر مسیر زندگیاش «معکوس» یا «غیرمعکوس» نخواهد بود – بلکه صرفا یک انتخاب آزادانه خواهد بود.